وسوسه

ساخت وبلاگ
تقدیم به دوستانی که مدتی طولانی غیبت بنده را تحمل کردند

بگشای بهشت پیرهن را،در وسوسه ام انار داری

پاییز رسید و فصل چیدن،در بستر من قرار داری

 

لبهای شکفته ی هوسناک،از طعم تمشک و توت و بادام

چشمان خمارمست وحشی،از جنس شب بهار داری

 

غرق عرق از تب خزیدن،میلغزی و مثل بچه ماهی

از تنگه ی این مصاف خونین،میل گذر و فرار داری

 

من تن به تنِِ ِ تنِ ِ تو امشب ،از تن تنن و خیال خالی

حالا تو بگو که از تن من،تا صبح چه انتظار داری؟

 

آهی!که به ناله ام رسیدی،راهی!که به لذت عبوری

درچنته برای اسب وحشی،مویی که کند مهار داری


صیدی!که به دام من نشستی،شعری که به من امان ندادی

تو در قفس غریب دستت یک عاشق بیقرار داری


نه!صید منم که لحظه لحظه جان میکنم و به تو دخیلم

حالا بِکِش و بکُش که حتی ،در قافبه اختیار داری

 

من پیچ شدم به طالع تو،در اوج من از خودم گذر کن

ناخواسته میرسی به چشمم،تو مهره ی جنس مار داری

 

هی می بُری و میبَری از من،دل را که به خشت خام چیدم

با اینکه همه باختنم،باز،امشب هوس قمار داری

اسفند...
ما را در سایت اسفند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hoshidar بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 22:36